هومن داستانِ «میان دو سفرِ» فریدون تنکابنی در جایی از داستان می‌گوید:

وقتی آدم دست روی دست می‌گذارد و می‌نشیند، کسل می‌شود، ناامید می‌شود، شک‌وتردید به دلش نیش می‌زند، حتی از کتاب خواندن هم بیزار می‌شود. ولی وقتی کار می‌کنی، می‌بینی به جای اینکه خسته بشوی، نیرویت زیادتر هم می‌شود. تروتازه می‌شوی، جوان‌تر می‌شوی، ایمان پیدا می‌کنی، امیدوار می‌شوی، استوار می‌شوی، می‌بینی چقدر کار هست. من آرزو می‌کنم شبانه‌روز بیشتر از بیست‌وچهار ساعت باشد. یا من بتوانم کم‌تر بخوابم. اگر این خواب لعنتی دست از سر من برمی‌داشت!

چقدر خوب که بسیاری از ما با وحود اینترنت حتی می‌توانیم توی قرنطینه هم کار کنیم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *