«گفت: عمواُغلی خلیل! یک حسرت به دلم هست.

گفتم: چه حسرتی؟

گفت: حسرت این‌که ما از این دنیا خواهیم رفت و این‌همه حرف‌های شیرین را با خود به گور خواهیم برد.»

ماجراهای قریۀ داناباش، جلیل‌محمد قلی‌زاده، ترجمۀ علی کاتبی، نشر دنیا، ص. ۱۱

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *